1.هر کس حق دارد که درای تابعیت باشد.
2.احدی را نمی توان خودسرانه از تابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.
این حق که انسان دارای تابعیت است برای دنیای مدرن ایجاد شده است و در قدیم این مفهوم ایجاد نشده بود .تابعیت زمانی به و جود امد که دولت ملتها به وجود امدند.
در جهان کشورها پدیدار شدند و مرز به وجود امد حکومت ها مدرن شکل گرفتند و گمرک وپاسپورت ایجاد شد.
در اینصورت بود که انسانها در کشوری محصور می شدند و تابع قوانین انجا برای انها شناسنامه و اوراق هویت در نظر می گرفتند گاهی در جنگها و یا انقلاب ها و کودتاها و یه اعمال فشار از سوی حکومت مداران افرادی که مخالف قدرت حاکمه بودند از کشور اخراج می شدند اوراق هویت انها باطل و دیگر انها را تابع ان کشور نمی دانستند مثلا در روسیه فرد را به خاطر دشمنی با کمونیست از کشور اخراج می کردند و اگر می خواست به کشور برگردد می گفتند که اوشهروند روسیه نیست و حقوق این کشور را ندارد در این صورت فرزندان اورا نیز بی تابعیت می کردند و او در جهان سر گردان می شد حتی به کشور دیگری نیز نمی توانست برود زیرا او دیگر مدارکی نداشت و از طرف کشور خودش نیز به رسمیت شناخته نمی شد.
اعلامیه جهانی حقوق بشر به درستی این حق را برای انسانها به رسمیت شناخت و از انبوهی از مردمان بی تابعیت در جهان حمایت کرد و جلوی این اهرم فشار که دست زورگویان بود ایستاد .
قسمت دوم میگوید نمی توان خودسرانه او را از تابعیت محروم کرد که به نظرم راه را برای کشورهای دیکتاتور و زورگو باز می کند ولی باید دانست که منظور این نسیت که قانونا بتوان او را از تابعیت محروم کرد حکومت می تواند خواسته های خود را قانونی کند به نظرم منظور این است که فرد می تواند خود تابعیت ان کشور را لغو کند و به تابعیت کشور دیگری دراید وگرنه نمی توان او را به زور از حقش محروم ساخت.
نتیجه اینکه فرد می تواند تابعیت خود را به میل خود تغییر دهد ولی نمی تواند حکومت یا قانون اورا از تابعیت محروم کند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر