کودکان کار ایران از جمله قربانیان یک دیکتاتوری مستبد هستند که هیچگونه حمایتی ندارند
براساس تعریف یونیسف در سال ۱۹۹۷ میلادی، کودکان خیابانی یا کودکان کار، به کودکانی اطلاق می شود که در شهرهای بزرگ برای ادامه بقای خود مجبور به کار هستند.
وجود کودکان کاردر هر جامعهای نشان از عقبماندگی آن جامعه و نارساییهای سیاسی و اجتماعی آن کشور دارد. اگرچه در جوامع فقیر و کمتر پیشرفته، کودکان کار وجود دارند، اما در هیچ جامعهای از نظر اصول اخلاقی پذیرفته شده نیست. حتی کشورهای فقیر نیز سعی دارند با این مشکل اجتماعی مبارزه کرده و از تعداد کودکانی که مجبور شدهاند به بازار کار روی بیاورند بکاهند.
بررسی فرایند تلخ وجود کودکان کارامر پیچیدهای نیست. زیرا عامل اصلی چنین پدیدهای فقر اقتصادی است. فقر فرهنگی عامل دیگری است که به میزان کمتری عامل به وجود آمدن کودکان کار در جوامع مختلف شده است. آنچه مسلم است فقر اقتصادی در به وجود آمدن این معضل اجتماعی، حرف اول را میزند.
علت آنکه کودکان را در میدان کار، بکار میگیرند این است که آنان نیروی ارزان کار هستند و حقوقشان کمتر از بزرگسالان است، از حق بیمه و کلیه حقوق یک کارگر محروم هستند. چون این کودکان با هیچ قانونی آشنایی ندارند، فرمانبردار و مطیع هستند و اعتراضی نمیکنند.
رشد فزاینده کودکان کار در ایران
سازمان بینالمللی کار با تاکید بر حقوق تعیین شده در سازمان ملل برای کودکان، اشتغال کودکان ۱۵ ساله و کمتر را ممنوع کرده و تاکید نموده است که فعالیت کودکان ۱۵ تا ۱۸ ساله فقط با رعایت شرایط ویژه مجاز است. سازمان ملل و سازمان بینالمللی کار با توصیه و برنامههایی خواهان لغو کار کودکان در جهان تا سال ۲۰۲۵ شدهاند.
با بررسی آماری از تعداد کودکان کاردر ایران، به این نتیجه میرسیم که هر چه بر عمر دیکتاتوری حاکم بر ایران گذشته است، بر تعداد این قربانیان زائیده فقر افزوده شده است. البته آمارهای رسمی بیانگر عمق فاجعه و تعداد کودکان کار موجود در ایران نیست.
مهدی عیسیزاده رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس، در آذرماه سال ۱۴۰۰ در این زمینه گفت: «بعد از ۴۲ سال هنوز آمار مشخصی از کودکان کار ایران ارائه نشده است که این باعث شرمندگی است».
یک رسانه (شهرآرا نیوز)، در گزارش خردادماه سال ۹۹ آورده است: «تعداد کودکان کارایران ۳ تا ۷ میلیون نفر میباشد. از این تعداد تخمین زده میشود که فقط در تهران ۲۰ هزار کودک کار وجود دارد».
مسعود فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، در فروردینماه ۱۴۰۰، آمار کودکان کار را ۷۰ هزار نفر اعلام میکند. وی تاکید میکند این تعداد فقط کودکان کار خیابانی میباشند.
آمار کودکان زبالهگرد در تهران در آغاز سال ۱۴۰۰ بیش از ۴ هزار نفر برآورد شده است.
چنانچه از آماردهیهای فوق بر میآید، هیچ آمار مشخصی برای کودکان کار ایران وجود ندارد. علت آن نیز این است که هیچ سازمان و نهادی مسئول مشخص چنین پدیدهای نیست.
فرار حاکمیت از پاسخگویی و ریشهکنی پدیده کودکان کار
در گزارشهای نهادهای مختلف در زمینه علت وجود کودکان کار در کشور، دولت در این زمینه از خود سلب مسئولیت کرده است. دلایلی چون اعتیاد والدین، زندانی بودن سرپرست خانواده، تصادفات و کشته شدن سرپرست خانواده و دیگر دلایلی از این دست، بعنوان علت اصلی بروز و حضور کودکان کار در ایران ذکر شده است. اما تاکنون هیچگاه به مسئولیت حاکمیت، بعنوان مسئول اصلی فقر و مشکلات اقتصادی در ایران پرداخته نشده است. پدیده فقر معلول سیاستهای کلان کشور است. وقتی که در کشورمان حاکمان دزد و غارتگری مانند خامنهای و سپاه پاسدارانش حکمرانی میکنند و رانت و اختلاس سکه بازار کارگزاران حکومتی است، فقر مردم نتیجه اولیه آن است. بدنبال این سیاست است که فقر بر جامعه مستولی شده و کودکان نیز وارد عرصه کار میگردند.
متولیان پدیده شوم کودکـان کار در ایران
محمد غفاریزاده از کارشناسان بهزیستی در آذرماه سال ۱۴۰۰ گفت: «دستگاههای مختلفی برای ساماندهی کودکان کار بوجود آمده، اما این دستگاهها هیچ نقشی در این زمینه برعهده نمیگیرند. بیرون گود نشستهاند و فقط نظارهگر موضوع هستند. از جمله دستگاههایی که متولی پیگیری کودکان کار خیابانی معرفی شدهاند عبارتند از:
۱-نیروی انتظامی
۲- وزارت دادگستری
۳- وزارت بهداشت
۴- وزارت کار
۵- شهرداری
۶- سازمان بیمه
۷- سازمان صدا و سیما
۸-جمعیت هلال احمر
۹- وزارت آموزش و پرورش
۱۰-کمیته امداد»
چنین دستگاه عریض و طویلی وظیفه خود را نسبت به کودکان کار، فقط «ساماندهی» آن میدانند و روشن است که هیچیک، مسئولیتی برای ریشهکنی این پدیده شوم از چهره ایران ندارند. روشن است که بسیاری از این دستگاههای وابسته به حاکمیت، دست در غارت و چپاول اندک درآمد همین کودکان دارند و سود کلانی از این نیروی ارزان به جیب میزنند.
در شهریورماه سال ۹۶، دستگاههایی بهکار افتاد و طرح جمعآوری کـودکان کار تهران را اجرا نمودند. کودکان جمعآوری شده را به اردوگاهی بنام «اردوگاه یاور» در ورامین فرستادند و مهمترین اقدام که برای آنان انجام شد تراشیدن موی سر آنان برای تحقیر و توهین بود.
آسیبهای وارده به کـودکان کار
این کودکان در باربریها، کارگاههای زیرزمینی بدون وجود هیچ قانونی، آجرپزیها، خیاطیها و کفاشیها و در سطح خیابانها در میان سطلهای زباله مجبور به کار هستند. در اولین نگاه، روشن میشود که کـودکان کار، در حالی که باید دوران شیرین عمر خود را در کلاسهای درس بگذارنند، وقتی روانه کوچه و خیابانها شده و پای به محیطی میگذراند که هیچ آشنایی با آن ندارند، در معرض بسیاری از آلودگیهای اجتماعی (آن هم در ایران) از جمله اعتیاد، خشونت، تحقیر و توهین قرار میگیرند. کودکانی که عمرشان پشت چراغ قرمز چهارراهها و یا دویدون در میان خودروها و یا کورههای آجرپزی میگذرد، هیچ تصوری از زندگی ندارند. کودکانی که جسم نحیف و ضعیف و دستهای کوچکشان، زیر بار و فشار کارها، خم شده و توان تحمل ندارد. بسیاری از این کودکان دچار بیماریهایی مثل آرتروز، دیسک کمر، عفونتهای ریوی و مشکلات پوستی هستند. شماری از آنها روانه اردوگاههایی میشوند که بعدا مورد سوءاستفادههای بیشتر قرار بگیرند. عدهای از این کودکان محروم، در تور باندهای قاچاق انسان و مواد مخدر گرفتار شده و زندگیشان تباه میشود. بدون آن که خود دخالتی در آن داشته باشند.
تا این حاکمیت ننگین در ایران بر سرکار است، بر حجم مشکلات اجتماعی ـ اقتصادی کشورمان افزوده میشود و اینک پس از گذشت ۴۳ بر همگان روشن است که تنها راه چاره دردهای ملت ایران، در براندازی حکومتی است که بر جهل، سرکوب و اختناق بنا شده است.
- تعداد ۸۰۰ نفر از کودکان کار کرمانشاه در معرض آسیبهای اجتماعی
- گسترش فقر و افزایش تعداد کـودکان کار در سال ۱۴۰۰
source https://kar-kargar.bashariyat.org/?p=16988
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر